در قسمت قبل خواندیم که کر به عیادت بیماری رفت و از آنجا که تمام صحبت ها را حدس زده بود و اشتباه از آب در آمد باعث عصبانیت بیمار شد و خودش خوش و خندان به خانه بازگشت !بیمارِ خشمگینِ داستانِ ما به دنبال دشنام هایی بود تا برای کر پیغام کند و آتش خشم ش را با آن فرو نشاند.بیمار از این ناراحت بود که وقتی آن فرد برای عیادت آمد و آن حرف ها را زد مغزش کار نکرده تا جواب درستی کف دست او بگذارد و انتقام حرف هایش را بگیرد...در این میان مولانا نیز به ما سفارشی در باب فرو خوردن خشم می کند که : وقتی غذای بد می خوریم و حالمان به هم می خورد، معده مان شسشتو پیدا می کند اما اگر خشم مان را فرو خوریم (کظم غیظ) پاداش شیرینی در ازای آن به ما داده می شود .3391 خاطرِ رنجور جویان شد سَقَط (دشنام)تا که پیغامش کند از هر نَمَط (نمونه)چون کسی که خورده باشد آش بدمیبشوراند دلش تا قی کند کَظمِ غِیظ این است: آن را قی مکن (فرو خوردن خشم) تا بیابی در جزا شیرین سُخُنچون نبودش صبر، میپیچید اوکین سگ زنروسپیِ حیز کو؟ (هیز{مرد}=روسپی{زن} )تا بریزم بر وی آنچه گفته بودکان زمان شیرِ ضمیرم خفته بودچون عیادت بهرِ دلآرامی استاین عیادت نیست، دشمن کامی استتا ببیند دشمن خود را نزارتا بگیرد خاطر زشتش قرارمولانا پس از تمام شدن داستان به نتیجه گیری از آن می پردازد و اینگونه موضوع را عنوان می کند: چه بسیار افرادی که حتی در طاعت گمر برگ بی برگی ...
ادامه مطلبما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 7 فروردين 1397 ساعت: 14:03