برگ بی برگی

ساخت وبلاگ
روزگار هر زمان چهره جدید و منحصر به فردی را می نماید ... مدت هاست اینجا ننوشته ام. گاهی نوشته هایم را در برگ بی برگی تلگرام می گذارم اما آنجا هم کوتاه و با هزار فکر و خیال .... امیدوارم اگر کسی از روزگار گذشته اینجا مانده است شاد و سلامت باشد. ==========================================جهان برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 172 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1400 ساعت: 12:21

نمی دانم دقیقا چند وقت است که هی می خواهم در مورد موضوعی بنویسم و نمی شود. تا امروز گفتگویی، موتور محرکه شد که بیایم و اول از همه برای یادآوری به خودم بنویسم.موضوعات، آدمها، حتی مکان ها، طول و عرض و جغرافیایی دارند. نمی شود قدم بگذاری به بخشی از آنها و شروع کنی به حدس زدنشان. باید آنها را زندگی کنی، برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 135 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1400 ساعت: 12:21

شخصی خارکَن در میانه ی راه، خاری کاشت.رهگذران لب به ملامت ش گشودند که "این خار را بکَن!" اما او به پشت گوش افکند. خار رشد کرد و هر دم به پای رهگذران می رفت، آنها را آزار می داد و جامه ها را پاره می کر برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 176 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 6:40

در هستی دو گانه ای وجود دارد: دوگانه ی تلاش و رحمت. این دو گانه بی یکدیگر ناقص است. اگر کسی در هستی بخواهد فقط با تلاش خود پیش رود یا بخواهد فقط بر بال رحمت سوار شود کاری از پیش نخواهد برد.دوست دارد ی برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 129 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 6:40

سلام به همراهان عزیز داستان موسی  و شبان از داستان های بسیار زیبا و درس آموز مثنوی ست که در چندین قسمت با هم خواهیم خواند. در این داستان موسی به شبانی بر می خورد که با زبان ساده خود به حمد خداوند می پ برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 142 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 9:51

بخش های گذشتهدر بخش اول دیدیدم که موسی به شماتت شبان پرداخت و او را از این گونه ستایش کردن خداوند بازداشت. موسی به شبان گفت که این نوع کلام تو آتش قهر پروردگار را می افروزد که حلق تو را خواهد سوزاند. برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 157 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 9:51

بخش های گذشتهپس از اینکه موسی، شبان را به خاطر نوع صحبت ش با خداوند مورد شماتت قرار داد و شبان سر به بیابان گذاشت، از جانب خداوند به موسی وحی رسید که: چرا بنده ی ما را از ما جدا کردی؟ تو برای پیوند دا برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 9:51

کنار زمین ایستاده ایم وحرف می زنیم حرف می زنیم حرف می زنیم گاهی هم کتابی بر می داریم وورق می زنیم ورق می زنیم ورق می زنیمو بازحرف می زنیم حرف می زنیم حرف می زنیم تا روزی آوایی از هستی می خواندمان:"کتا برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 0:06

مولانا در دفتر اول مثنوی حکایت از فرد ناشنوایی می کند که از بیماری همسایه اش خبر دار شد و تصمیم گرفت به عیادتش رود. چون نمی شنید، بر آن شد که حدس بزند بیمار در جواب سوال هایش چه خواهد گفت و بر اساس آن، جواب هایی آماده کرد. مثلا گفت اول حالش را می پرسم و در جوابش می گویم خدا را شکر.می پرسم چه خوردی و نوش جان می گویم. از طبیبش می پرسم و می گویم که نیک قدم است.برای خود جواب ها را آماده کرد و به عیادت روان شد ... 3374 آن کری را گفت افزون مایه‌ییکه: "تو را رنجور شد همسایه‌ای"گفت با خود کر، که: "با گوش گرانمن چه دریابم ز گفت آن جوان؟!خاصه رنجور و ضعیف آواز شدلیک باید رفت آنجا. نیست بُد (چاره)چون ببینم کان لبش جنبان شودمن قیاسی گیرم آن را هم ز خَودچون بگویم: چونی ای محنت‌کشم؟او بخواهد گفت نیکم، یا خوشممن بگویم: شکر! چه خوردی اَبا؟ (آش)او بگوید: شربتی، یا ماش بامن بگویم: صحّه، نوشَت. کیست آناز طبیبان پیش تو؟ گوید: فلانمن بگویم: بس مبارک‌پاست اوچونک او آمد، شود کارت نکوپای او را آزمودستیم ماهر کجا شد، می‌شود حاجت روا"این جواباتِ قیاسی راست کردپیش آن رنجور شد آن نیک‌مرداما حدس های او هیچ کدام درست نبود و ماجرا به گونه ای دیگر رقم خورد ....از بیمار حالش را پرسید، اما همین جا اشتباه اول رخ داد زیرا بیمار در جواب گفت که در حال مرگ است و ناشنوا که فکر می کرد بیمار جواب دیگری داده در جو برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 218 تاريخ : سه شنبه 7 فروردين 1397 ساعت: 14:03

در قسمت قبل خواندیم که کر به عیادت بیماری رفت و از آنجا که تمام صحبت ها را حدس زده بود و اشتباه از آب در آمد باعث عصبانیت بیمار شد و خودش خوش و خندان به خانه بازگشت !بیمارِ خشمگینِ داستانِ ما به دنبال دشنام هایی بود تا برای کر پیغام کند و آتش خشم ش را با آن فرو نشاند.بیمار از این ناراحت بود که وقتی آن فرد برای عیادت آمد و آن حرف ها را زد مغزش کار نکرده تا جواب درستی کف دست او بگذارد و انتقام حرف هایش را بگیرد...در این میان مولانا نیز به ما سفارشی در باب فرو خوردن خشم می کند که : وقتی غذای بد می خوریم و حالمان به هم می خورد، معده مان شسشتو پیدا می کند اما اگر خشم مان را فرو خوریم (کظم غیظ) پاداش شیرینی در ازای آن به ما داده می شود .3391 خاطرِ رنجور جویان شد سَقَط (دشنام)تا که پیغامش کند از هر نَمَط (نمونه)چون کسی که خورده باشد آش بدمی‌بشوراند دلش تا قی کند کَظمِ غِیظ این است: آن را قی مکن (فرو خوردن خشم) تا بیابی در جزا شیرین سُخُنچون نبودش صبر، می‌پیچید اوکین سگ زن‌روسپیِ حیز کو؟ (هیز{مرد}=روسپی{زن} )تا بریزم بر وی آنچه گفته بودکان زمان شیرِ ضمیرم خفته بودچون عیادت بهرِ دل‌آرامی استاین عیادت نیست، دشمن کامی استتا ببیند دشمن خود را نزارتا بگیرد خاطر زشتش قرارمولانا پس از تمام شدن داستان به نتیجه گیری از آن می پردازد و اینگونه موضوع را عنوان می کند: چه بسیار افرادی که حتی در طاعت گمر برگ بی برگی ...ادامه مطلب
ما را در سایت برگ بی برگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bargebibargio بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 7 فروردين 1397 ساعت: 14:03